ترنم باران
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک.... سفری از خود من تا به خودم ،
مدتی هست نگاهم..... به تماشای خداست...
و امیدم به خداوندی اوست.
..................................................................................................................................
مدتیه از خودم غافلم یه تلنگر میخوام تنبل شدم تو خونه نشستم واز خونه در نمیام باید بزنم بیرون باید برم دنبال خودم خود خودم
من این نیستم چون اگه این بودم رنج نمی کشیدم من اینی که از صبح تا شب رو به خواب سپری می کنه نیستم
شاید از 24 ساعت 12 ساعت شایدم بیشتر رو خوابم بیماری باعث شد بشینم تو خونه و از زندگیم لذت نبرم امروز میزنم بیرون
میخوام بی خیال بیماری بشم میخوام برم دنبال اون چیزی که میخوام دنبال استعدادهام به دنبال علایقم وهمه چیزهایی که لایقش
هستم تو خونه نشستن باعث شده بی روح بشم وبی احساس اونی که بامنه لیاقت بیشتر از اینها رو داره ومن شایسته اون نیستم
خدا هم منو گذاشته تو دو راهی دو راهی یک سوال یک سوال که چرا من ؟ چرا من ؟
برایم دعا کنید
گاهی لیوان را زمین بگذار! استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.. حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟ شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید. اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید! دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری زندگی همین است! |
خداوند کلیدهای گنجینه های خویش را در دستان تو گذاشته است چرا که به تو اجاز ه داده است که از او بخواهی .
پس هرگاه بخواهی می توانی درهای نعمتش را با دعا بگشایی و ریزش باران رحمتش را طلب کنی
هر چه روح به خدا نزدیک تر باشد، مشکلات و انحراف آن کمتر است. زیرا کمترین حرکت در دایره رسم شده توسط پرگار مرکزآن می باشد.
آنروزکه سقف خانه هاچوبی بود! گفتارو عمل درهمه جا خوبی بود! امروزبنای خانه ها سنگ شده! دلهاهمه با بنا هماهنگ شده!.
خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای مهمان دنیایم بدان
آغوش من باز است شروع کن یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من
خدایا در واپسین لحظات روزهای شعبان دلمان را در جویبار زلال رحمت چنان شستشو ده
که هر کجا نفرت هست دوستی
و هر کجا یاس هست امید
وهر کجا زخم است درمان جای گیرد .
التماس دعا
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست
اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم . . . .
Design By : Pichak |