سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترنم باران

شاید زندگی آن جشنی نباشه  که آرزویش رو داشتی  حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص

 

                                              زیبا برقص .

دیشب نوبت پزشک متخصص زانو  رو گرفتم رفتم پیشش  از چیزی که بهم گفت داغون شدم

بهم گفت خانم شما  چاره ای جز جراحی نداری گفت که قبلا که گفته بودم حتی با جراحی هم درمان

 نمیشه بعد از عمل هم باید یک روش جدیدتر دیگه  رو انجام بدی که ترزیق خون به غضروف هاست که

 کلی هم هزینه ش میشه 

 کلی نا امیدم کرد تو برگرشت تو آسانسور کلی با خودم کلنجار رفتم برای یک لحظه آرزو کردم که کاش

نبودم

من حالا باید چکار کنم حالا حالا که دارم به آرزوم میرسم حالاکه قراره تا دو سه ماهه دیگه چراغ خونه م

روشن بشه حالا که قراره از تنهایی در بیام حالا که قراره همسرم رو خوشحال کنم

آخه دکتر گفت الان نمیتونی بچه داری کنی اصلا نباید اینکار رو انجام بدی چون از پسش بر نمیای

فکرش رو بکنید چه حالی داشتم بعد از این همه انتظار درست وقتی که قراره به آرزوم برسم

تابستون گفتم عمل کنم همه گفتند عجله نکن گفتند تو دوست داری عمل بشی 

 من هم منصرف شدم واین چند ماه حسابی از پاهام کار کشیدم

خلاصه تمام این اتفاقات  وقتی تو آسانسور بودم از جلوی چشمم رد میشد

کاش نبودم

ولی وقتم اومدم بیرون بارون شدید میومد رفتم زیر بارون که خیس بشم

خیس خیس شدم  تمام اتومبیل های مدل بالا از کنارم رد میشدند وطبق معمول بوق میزدند

 فکر میکردند دیوونه شدم رفتم زیر بارون وحتما هم نیاز به کمک کسی دارم

خلاصه کلی کیف کردم من  عاشق بارونم عاشق رفتن زیر بارون

یکدفعه دیدم اون طرف خیابون حراجی زدند رفتم  و دو سه تا روسری با قیمت خیلی خوب خریدم

کلی روحیه ام عوض شد

تصمیم گرفتم اول از همه همسرم رو به آرزوش برسونم بعد هر اتفاقی که خواست بیفته بیفته

 دیگه مهم نیست

فقط برام دعا کنید .


نوشته شده در جمعه 90/11/28ساعت 11:17 عصر توسط همیشه بارانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak