ترنم باران
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من.
زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر........................
تا بال پرواز تو پایین است ای گنجشک
هر جا که باشی درد عنقا را نمی فهمی.......
..
قیامت خدا به مردا میگه: اونایی که زن ذلیل بودن سمت چپ بقیه سمت راست.
همه میرن سمت چپ فقط یکی نمیره. خدا بهش میگه چرا تو نرفتی اونور؟
میگه: خانومم گفته اینجا وایسا..........
ابن لطیفه رو گفتم که رو حیه ام عوض بشه از بس که از ناراحتی نوشتم خسته شدم آخه میتونم ناراحت نباشم میتونم بی خیال باشم بهم می گویند دوستت رو رها کن به حال خودش .لی چطوری آخه هیچکس رو نداره یک ماهه ایمن مرد .وزن دارند تو خونه عذاب می کشند مرد عذاب می کشه وعذاب میده وزن تحمل می کنه حق رو به شوهرش میدم ودلم براش میسوزه با هیچ کس حرف نمیزنه خیلی تنهاند دو روز پیش به جای دوستم با مشاور صحبت کردم گفته خوده آقا باید بیاد صحبت کنه وتخلیه بشه
چرا آقایون قبول نمی کنند که باید یه دوست صمیمی داشته باشتند که باهاش صحبت کنند حداقل با یک مشاور آقایون اصلا مشاور رو قبول ندارند
امشب دوستم پیام داد شوهرم داره با خودش حرف میزنه سرش رو به دیوار میکوبه وراه میره وداد وفریاد می کنه چکار کنم کلی راهکار بهش دادم با پیامک ولی متاسفانه به هیچک از اعضای خنواده نگفتند وبا هیچ کس رفت آمد ندارند دوستم تو این یک ماه زیباییش رو از دست داده پیر شده
چرا باید اون نامرد الان خوش باشه وبا همسر جدیدش خوش بگذرونه ودوست من ..................
بگذریم ناراحتتون کردم ولی چاره ای ندارم خودم هم خسته شدم تازه دوستم گفته روزهای کاریت رو با من تنظیم کن باید با من باشی ومنو تنها نذاری چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
دعا کنید فقط دعا
خدا یا ما را یک لحظه به حال خودمون وامگذار
زندگی زیباست چشمی باز کن ....گردشی در کوچه باغ راز کن.....
خطای دید....این شکل از سمت راست شامل چند تا مستطیل هست؟ حالا از سمت چپ بشمارید ...
پ1...یه توفیق اجباری برای یه خونه تکونی اجباری
آقای همسر گفت فرش رو دوباره بدیم قالیشوئی من هم خساستم گل کرد وگقتم نه فرشمون رو یک ماه نیست دادیم قالیشوئی
خلاصه تا 12 شب تو اون شب سرد تو همون پذیرایی افتادیم به جون فرش تو اون آپارتمان فسقلی
صبح که پاشدیم دیدم فرشمون خراب شد یعنی رنگش برشته دوباره دادیمش قالیشوئی و الان تو اوضاه درهم برهم خونه راه میرم این هم از فواید خسیس بودن
پ 2 ..دیروز بچه ها رو بردیم اردو تازه فهمیدم بچه ها گستاخ شدند با کمال............. به من گفتند پولمون رو پس بدید فیلم سینما خوب نبود قرار شد با خانواده ها صحبت کنم دیگه ایندفعه خونم
به جوش اومد . چرا بچه ها اینقدر گستاخ شدند .
اینروزها میترسم از روزی که باید جوابگو باشم این دنیا که گذشت با اون دنیا چه کنم
اینروزها بیشتر از همیشه پدر ومادرم رو دوست دارم
شاد وپیروز باشید این یه دستوره
خدایا...
زیر چتر مهربانیت پناهم می دهی؟
چندیست بارانیم....!
الان که دارم مینویسم اینجا داره بارون شدید میاد بارون با تگرگ
اینروزا شهرم خیلی زیبا شده همه چیز حس نو شدن داره
قناری های تو آپارتمان فسقلی ما هم آواز مستانه سر داده اند کلی ورجه وورجه می کنند
منم حس نو شدن دارم ولی اگه بشه فکر می کنم اینروزها دارم خواب میبینم
نمیخوام ناراحتتون کنم نمیخوام خاطرتون رو مکدر کنم دوست ندارم فکر کنید همش دارم ناله می کنم
ولی دلم میخواد از واقعیتها واتفاقاتی که دور وبرم میگذره اینجا بنویسم نمیدونم خوبه یا بد ولی من دوست دارم که بنویسم
دوستم که براتون ازش صحبت کرده بودم شوهرم چند را جلوی راهش گذاشته
1- طلاق بگیرند ومهریه رو ببخشه وبچه ها رو تقسیم کنند
2- متارکه کنند واز هم جدا زندگی کنند وباز هم مهریه رو ببخشه وبچه ها رو دوست من بزرگ کنه وکسی هم نفهمه ومواقعی که مهمون دارند پیش هم باشند
3- شوهرش همسر دوم بگیره همسری که دوست من باید انتخاب کنه در اینصورت هم مهریه را ببخشه
4 - با هم زندگی کنند ولی یک زندگی جهنمی درست مثل این مدت
من دوست داشتم 14 فروردین بشه ودوستم رو ببینم واون هم همین آرزو رو داشته تمام این مدت تو خونه زندانی بودند و همسر به اندازه تمام پیامک ها که بین دوستم واون ......... رد وبدل شده عذابش داده
دوست من تو این کمتر از یک ماه 10 کیلو وزن کرده
من تمام تلاشم رو کردم براش نوبت مشاور گرفتم مشاور راهکارهایی نشونش داد ولی امروز که باهاش صحبت کردم مثل اینکه همسرش کوتاه نیومده بیشتر به همسر دوم راضیه
به نظر شما باید چکار کنه ؟؟؟؟؟
یه اتفاق دیگه هم خاطرم رو آزار میده یکی از نزدیکانم که باعشق ازدواج کرده با همسرش اختلاف داره پسر 8 ساله شون دیگه راضی نیست باهاشون زندگی کنه گفته من نمیتونم با شما که دائم دعوا واختلاف دارید زندگی کنم
میگویند اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید باید با طرف مقابل سفر برید ورفت و آمد داشته باشید این دو از بچگی با هم بزرگ شدند همیشه خانواده ها با هم در سفر ویا در کنار هم بودند واین باعث شد این دو عاشق هم شوند ونتیجه این شد یک زندگی که بعد از 10 سال هنوز شکل یک زندگی نرمال را ندارد
ما که نفهمیدیم باید با عشق ازدواج کرد یا ...................
شادوپیروز باشید این یه دستوره
در بهاردیدیم هنوز فرصتی برای بازگشت هست .
در یک سال یک بهار هست ودر عمر بیشمار .....
بهار با تمام زیباییهایش یک پیام دارد وآن هم یکرنگی ست .
گلها جواب زمستانند به جواب آفتاب نه زمستانی باش که بلرزانی نه تابستانی باش
که بسوزانی بهاری باش که برویانی .
پی نوشت 1 :
سال تحویل امسال حس عجیبی داشتم یه حس معنوی عجیب بغض و اشک امانم نمیداد اعتقاد دارم موقع سال تحویل حتما بهترین لباس هایم را بپوشم با بهترین آرایش وبا وضو باشم
این لحظه از سال را با هیچ لحظه دیگری عوض نمی کنم
خدا را شکر که یکسال دیگر رو دیدم از کجا معلوم سال دیگر باشیم
دوستی دیشب می گفت که اصلا برایش مهم نیست سال تحویل بیدار باشد به قول خودش مگه قراره چه اتفاق مهمی بیفته
از لحظه سال تحویلم عکس گرفتم خیلی زیاد از سفره هفت سین و................
ولی به دلیلی که قبلا گفتم وبازم میگم اینترنت ما سرعتش خیلی پایینه اینترنت پرسرعت به
شماره تلفنمون تعلق نمی گیره هنوز تو عهد بوقیم با اینترنت هوشمند کار می کنم
برای همینه که کمتر به دوستان سر میزنم بعضی وبلاگها یا اصلا باز نمیشه یا یک ساعت طول میکشه
تا باز بشه
به خاطر همین هست که نتونستم همه عکس ها رو بذام سر فرصت میخوام بهترین عکس ها رو بذارم
نمیخوام تعریف کنم تو تمام دید وبازدیدها متوجه شدم سفره خودم از همه شیک تره البته به لطف دوست مهربانم
پی نوشت 2 : چیز جدیدیکه امسال متوجه شدم اینه که حس وحال دید وبازدید کم شده در صورتیکه
عید مال دید وبازدیده نه مسافرت قدیم که مسافرتی وجود نداشته خود من امسال چند تا مهمونی
بیشتر نرفتم وچند تا مهمون هم بیشتر نداشتم البته من تا اواخر فرودین مهمونی هامون ادامه داره وهفت سینم رو جمع نمی کنم
امسال سردی رو تو رفتار آدمها حس کردم هیچ چیز مثل قبل نبود
تازه امسال بیشتر تو خونه بودیم پوسیدم تو خونه
تازه آقای همسر هم دوست نداشت منو پای سیستم ببینه
جالبتر اینکه ما هر سال سیزده بدر یا باید با خانواده همسرم که دوسه نفر بیشتر نیستند باشم یا تنها
امسال تنهاییم چند ساعتی میریم توپارک وبر می گردیم ومنم حسرت خانواده های شلوغ وپرجمعیت
رو میخورم البته من هم نمیتونم مثل قبل رو زمین بشینم باید سرپا باشم برای همینه زمان کوتاهی بیرون میمونیم
آخه چرا قبول نمی کنه برای یکسال هم که شده من با خانواده خودم باشم نمیتونم حرفی بزنم باید قبول کنم
میگه بسه دو سه روز باهاشون بودی اوایل عید دیگه کافیه من از تنهایی متنفرم البته تو جمع های شلوغ
آدم با ازدواج خیلی چیز های خوبی بدست میاره ویه چیز هایی رو از دست میده
من عاشق مسافرتم ومهمونی و شلوغی با ازدواج تمام اینها محدود شد ولی باز هم خدا را شکر میکنم
بازم غر زدم ول داده بودم سال جدید شادی رو براتون به ارمغان بیارم
ولی این را هم اضافه کنم عید امسال آرامش عجیبی در خانه ما حکمفرما بود سکوت بود و آرامش
چه زود تمام شد تعطیلات چه بد که دوشنبه هم 8 ساعتی هستم
شاد ویروز باشید این یه دستوره
Design By : Pichak |